دیابت، که در متون علمی با عنوان دیابت ملیتوس و در زبان عامه با نام مرض قند شناخته میشود، یک اختلال متابولیک پیچیده و پیشرونده است که ماهیت آن با ناتوانی بدن در مدیریت صحیح سطح گلوکز (قند) خون تعریف میشود. این وضعیت مزمن زمانی پدیدار میگردد که پانکراس (لوزالمعده)، غدهای حیاتی در سیستم گوارشی، قادر به تولید هورمون انسولین به میزان کافی نباشد، یا بدن نتواند از انسولین تولید شده به شکلی مؤثر بهرهبرداری کند.
نتیجهی این اختلال، انباشت گلوکز در جریان خون است که به آن هیپرگلیسمی (افزایش قند خون) گفته میشود و در صورت تداوم، میتواند به آسیبهای جدی و گاه جبرانناپذیر در ارگانهای حیاتی بدن، از جمله قلب، عروق خونی، چشمها، کلیهها و اعصاب، منجر شود. مقیاس این چالش بهداشتی در سطح جهانی بسیار گسترده است؛ بر اساس گزارشهای فدراسیون بینالمللی دیابت (IDF)، تا سال ۲۰۱۹ میلادی، حدود ۴۶۳ میلیون بزرگسال در سراسر جهان با این بیماری زندگی میکردند و پیشبینیها حاکی از آن است که این رقم تا سال ۲۰۳۰ به مرز ۵۷۸ میلیون نفر خواهد رسید.
در ایران نیز، آمارها نشاندهنده ابتلای بیش از هفت میلیون نفر به دیابت است، در حالی که یک واقعیت نگرانکننده دیگر این است که تقریباً نیمی از این افراد از بیماری خود بیاطلاع هستند و این عدم آگاهی، مسیر را برای بروز عوارض شدید هموار میسازد. دیابت، فراتر از یک عدد بالا در برگه آزمایش، بیانگر یک دگرگونی عمیق در سازوکار انرژی بدن است که درک دقیق آن، اولین و مهمترین گام برای مدیریت و کنترل این بیماری فراگیر محسوب میشود.
![]()
دیابت چطور به وجود میاید؟
برای فهم عمیق اختلالی به نام دیابت، ابتدا باید به عملکرد سالم و طبیعی بدن در مدیریت منابع انرژی خود نگاهی انداخت. بدن انسان، این ماشین بیولوژیکی پیچیده، برای انجام تمامی فعالیتهای خود، از تنفس و تپش قلب گرفته تا تفکر و حرکت، نیازمند یک منبع انرژی پایدار و در دسترس است. این منبع انرژی اصلی، ترکیبی به نام گلوکز است که از طریق فرآیندهای بیوشیمیایی در بدن تولید و مدیریت میشود.
گلوکز، یک قند ساده (مونوساکارید)، به مثابه بنزین برای موتور بدن عمل میکند. این مولکول، سوخت اصلی و ترجیحی برای تقریباً تمام سلولهای بدن است. منبع اولیه گلوکز، مواد غذایی مصرفی ما، بهویژه کربوهیدراتها، هستند. موادی مانند نان، برنج، سیبزمینی، میوهها و شیرینیها پس از ورود به دستگاه گوارش، طی فرآیند هضم به مولکولهای سادهتر، از جمله گلوکز، تجزیه میشوند. این گلوکز سپس از دیواره روده جذب شده و وارد جریان خون میشود تا به یک سیستم حملونقل گسترده برای توزیع انرژی در سراسر بدن تبدیل شود.
اهمیت گلوکز برای برخی ارگانها حیاتیتر است. مغز، مرکز فرماندهی بدن، یک مصرفکننده سیریناپذیر گلوکز است. عملکرد صحیح مغز، از جمله تمرکز، حافظه و پردازش اطلاعات، به شدت به تأمین مداوم و بدون وقفه گلوکز از طریق خون وابسته است. برخلاف سلولهای عضلانی که میتوانند از منابع دیگری مانند چربیها نیز انرژی بگیرند، سلولهای مغزی تقریباً به طور انحصاری به گلوکز متکی هستند. به همین دلیل، بدن سازوکارهای بسیار دقیقی را برای حفظ سطح گلوکز خون در یک محدوده مشخص و باریک طراحی کرده است تا این منبع حیاتی انرژی همواره در دسترس سلولها، بهویژه سلولهای مغزی، قرار داشته باشد.
نقش انسولین به عنوان کلید تنظیمکننده و جلوگیری کننده از دیابت
پس از مصرف یک وعده غذایی و افزایش سطح گلوکز در خون، سیستم کنترلی بدن وارد عمل میشود. بازیگر اصلی در این صحنه، هورمونی به نام انسولین است. انسولین یک هورمون پپتیدی است که توسط سلولهای بسیار تخصصی به نام سلولهای بتا، که در ساختارهایی به نام جزایر لانگرهانس در پانکراس قرار دارند، تولید و ترشح میشود. پانکراس، که در پشت معده واقع شده، با حساسیت بالایی سطح گلوکز خون را رصد میکند.
هنگامی که سطح گلوکز خون پس از غذا خوردن بالا میرود، این افزایش مانند یک سیگنال برای سلولهای بتا عمل کرده و آنها را به آزاد کردن انسولین در جریان خون تحریک میکند. انسولین در خون به گردش درآمده و به سطح سلولهای مختلف بدن، بهخصوص سلولهای عضلانی و سلولهای چربی، میرسد. در سطح این سلولها، گیرندههای خاصی برای انسولین وجود دارد. اتصال انسولین به این گیرندهها را میتوان به قرار گرفتن یک کلید (انسولین) در یک قفل (گیرنده سلولی) تشبیه کرد. این اتصال، یک سری واکنشهای بیوشیمیایی را در داخل سلول فعال میکند که در نهایت منجر به باز شدن کانالهای ویژهای برای ورود گلوکز به داخل سلول میشود.
با باز شدن این دروازهها، گلوکز از جریان خون، که غلظت بالایی دارد، به داخل سلولها، که غلظت کمتری دارند، منتقل میشود. سلولها از این گلوکز ورودی برای تولید فوری انرژی استفاده میکنند یا آن را به صورت گلیکوژن (در کبد و عضلات) یا چربی (در بافتهای چربی) برای استفادههای بعدی ذخیره مینمایند. این فرآیند خروج گلوکز از خون و ورود آن به سلولها، به طور طبیعی باعث کاهش سطح قند خون شده و آن را به محدوده نرمال بازمیگرداند. در یک فرد سالم، این چرخه تنظیم بازخوردی (feedback loop) به طور مداوم و با دقتی شگفتانگیز عمل میکند تا تعادل قند خون حفظ شود.
دیابت چگونه این تعادل را بر هم میزند؟
دیابت زمانی رخ میدهد که این سیستم هماهنگ و دقیق تنظیم قند خون دچار اختلال میشود. این بیماری، تعادل ظریف بین گلوکز و انسولین را مختل کرده و بدن را در یک وضعیت متابولیک ناسالم و پرخطر قرار میدهد. اختلال بنیادی در دیابت، صرفاً بالا بودن قند خون نیست، بلکه ناتوانی بدن در استفاده صحیح از این منبع حیاتی انرژی است که منجر به پیامدهای گستردهای میشود.
اختلال در سیستم انسولین: کمبود تولید یا مقاومت سلولی
مشکل اصلی در دیابت، حول محور انسولین میچرخد و این مشکل میتواند به دو شکل اصلی بروز کند که هر کدام پایه و اساس یکی از انواع اصلی دیابت را تشکیل میدهند:
۱. کمبود مطلق یا نسبی انسولین (Insulin Deficiency): در این حالت، پانکراس و به طور مشخص سلولهای بتای آن، توانایی تولید انسولین به میزان کافی را از دست میدهند. این کمبود میتواند تقریباً کامل باشد، به طوری که تولید انسولین به صفر نزدیک شود. بدون انسولین کافی، “کلید” لازم برای باز کردن قفل سلولها وجود ندارد. در نتیجه، گلوکز نمیتواند از جریان خون خارج شده و وارد سلولها شود. این وضعیت، مشخصه اصلی دیابت نوع ۱ است.
۲. مقاومت به انسولین (Insulin Resistance): در این سناریو، پانکراس ممکن است در ابتدا به میزان کافی و حتی بیش از حد طبیعی انسولین تولید کند، اما مشکل در سلولهای هدف (عضلات، چربی و کبد) نهفته است. این سلولها به عملکرد انسولین مقاوم میشوند و به درستی به سیگنالهای آن پاسخ نمیدهند. به عبارت دیگر، “کلید” (انسولین) وجود دارد، اما “قفل” (گیرندههای سلولی) زنگ زده و به درستی کار نمیکند. برای جبران این مقاومت، پانکراس مجبور میشود انسولین بیشتری تولید کند تا بتواند سطح قند خون را کنترل نماید. این تلاش مضاعف، در بلندمدت میتواند به فرسودگی و کاهش عملکرد سلولهای بتا منجر شود و در نهایت تولید انسولین نیز کاهش یابد. مقاومت به انسولین، سنگ بنای دیابت نوع ۲ است.
هیپرگلیسمی مزمن: پیامد انباشت گلوکز در خون
نتیجه نهایی هر دو مکانیسم فوق یکسان است: گلوکز قادر به ورود مؤثر به سلولها نیست و در نتیجه، در جریان خون انباشته میشود. این انباشت، سطح قند خون را به طور مداوم بالاتر از محدوده طبیعی نگه میدارد، وضعیتی که به آن هیپرگلیسمی مزمن میگویند. این پدیده دو پیامد بزرگ و متضاد را به همراه دارد:
- گرسنگی سلولی: در حالی که خون سرشار از گلوکز است، سلولهای بدن از سوخت اصلی خود محروم هستند. این “گرسنگی در میان فراوانی” باعث میشود بدن به دنبال منابع جایگزین انرژی، مانند تجزیه چربیها و پروتئینها، برود که خود میتواند منجر به تولید ترکیبات جانبی مضر (مانند کتونها در دیابت نوع ۱) و کاهش توده عضلانی شود.
- سمیت گلوکز (Glucotoxicity): از سوی دیگر، غلظت بالای گلوکز در خون، خود یک عامل سمی و آسیبرسان است. مولکولهای گلوکز اضافی میتوانند به پروتئینها و چربیها در دیواره عروق خونی و بافتهای مختلف بچسبند (فرآیندی به نام گلیکاسیون) و عملکرد طبیعی آنها را مختل کنند. این فرآیند در طول زمان به دیواره رگهای خونی کوچک (در چشم و کلیه) و بزرگ (در قلب و مغز) و همچنین به سلولهای عصبی آسیب میرساند و زمینه را برای بروز عوارض درازمدت دیابت فراهم میکند. بنابراین، هیپرگلیسمی مزمن، هسته اصلی پاتوفیزیولوژی دیابت و عامل اصلی آسیب به ارگانهای مختلف بدن است.
از قند خون بالا تا تشخیص دیابت
در گفتمان عمومی و حتی گاهی در میان بیماران، برخی مفاهیم مرتبط با دیابت به جای یکدیگر به کار میروند که میتواند منجر به سوءتفاهم و کاهش اهمیت برخی وضعیتهای بالینی شود. درک تفاوت دقیق بین “قند خون بالا”، “دیابت” و “پیشدیابت” برای تشخیص بهنگام، مدیریت صحیح و پیشگیری از پیشرفت بیماری، امری ضروری است.

آیا هر نوع قند خون بالا به معنای دیابت است؟
پاسخ صریح به این سوال، خیر است. قند خون بالا یا هیپرگلیسمی، یک حالت فیزیولوژیک یا یک علامت است که به وضعیتی اطلاق میشود که در آن، میزان گلوکز موجود در خون در یک مقطع زمانی خاص، از محدوده طبیعی فراتر رفته است. این وضعیت میتواند کاملاً موقت و گذرا باشد. به عنوان مثال، مصرف یک وعده غذایی بسیار شیرین و سرشار از کربوهیدراتهای ساده، تجربه استرس شدید فیزیکی یا روانی (که منجر به ترشح هورمونهایی مانند کورتیزول و آدرنالین میشود که قند خون را بالا میبرند)، یا مصرف برخی داروها میتواند به طور موقت سطح قند خون را در یک فرد کاملاً سالم نیز افزایش دهد. در این موارد، سیستم تنظیمکننده بدن پس از مدتی کوتاه، قند خون را به حالت طبیعی بازمیگرداند.
در مقابل، “دیابت” یک بیماری مزمن و یک تشخیص پزشکی قطعی است. مشخصه دیابت، ناتوانی پایدار و دائمی بدن در تنظیم قند خون است که منجر به هیپرگلیسمی مکرر و مزمن میشود. به عبارت دیگر، در حالی که قند خون بالا یک رویداد است، دیابت یک فرآیند بیماریزای مداوم است. تشخیص دیابت صرفاً بر اساس یک بار اندازهگیری قند خون بالا صورت نمیگیرد، بلکه نیازمند تکرار آزمایشها در شرایط استاندارد (مانند حالت ناشتا) و رسیدن به معیارهای تشخیصی مشخصی است که توسط انجمنهای علمی معتبر تعیین شدهاند. بنابراین، قند خون بالا، علامت اصلی و مشخصه بیماری دیابت است، اما این دو مفهوم مترادف و یکسان نیستند.
پیشدیابت: زنگ خطری در مرز بیماری
در طیف سلامت متابولیک، بین وضعیت طبیعی و بیماری دیابت، یک ناحیه خاکستری و بسیار مهم وجود دارد که به آن پیشدیابت گفته میشود. پیشدیابت، وضعیتی است که در آن سطح قند خون فرد بالاتر از محدوده طبیعی است، اما هنوز به اندازهای بالا نرفته که بتوان تشخیص قطعی دیابت نوع ۲ را برای او مطرح کرد. این مرحله، یک زنگ خطر جدی و یک فرصت طلایی برای مداخله و پیشگیری است.
اهمیت حیاتی پیشدیابت در این است که نشان میدهد سازوکارهای مدیریت قند خون در بدن دچار اختلال شده و مقاومت به انسولین در حال شکلگیری است. فرد مبتلا به پیشدیابت در معرض خطر بسیار بالایی برای ابتلا به دیابت نوع ۲ در آینده نزدیک (معمولاً طی ۵ تا ۱۰ سال آینده) قرار دارد. علاوه بر این، حتی در مرحله پیشدیابت نیز، آسیبهای اولیه به قلب و عروق خونی ممکن است آغاز شده باشد.
خبر خوب این است که پیشدیابت یک مرحله قابل بازگشت است. مطالعات علمی گسترده، از جمله برنامه پیشگیری از دیابت (DPP) در ایالات متحده، به وضوح نشان دادهاند که تغییرات هدفمند در سبک زندگی میتواند به طور چشمگیری از پیشرفت پیشدیابت به دیابت نوع ۲ جلوگیری کرده یا آن را به تأخیر بیندازد. اقداماتی مانند کاهش ۵ تا ۷ درصدی وزن بدن، انجام حداقل ۱۵۰ دقیقه فعالیت بدنی با شدت متوسط در هفته (مانند پیادهروی تند) و پیروی از یک رژیم غذایی سالم و متعادل، مؤثرترین راهکارها برای بازگرداندن قند خون به محدوده طبیعی و جلوگیری از ابتلا به دیابت هستند. از آنجایی که پیشدیابت معمولاً هیچ علامت مشخصی ندارد، انجام غربالگری منظم از طریق آزمایش خون در افرادی که دارای عوامل خطر هستند (مانند اضافه وزن، سابقه خانوادگی دیابت، و کمتحرکی) برای شناسایی این وضعیت حیاتی است. در صورت تشخیص پیشدیابت، مشاوره با پزشک متخصص غدد و متابولیسم یا متخصص تغذیه برای تدوین یک برنامه مدیریتی فردی، اقدامی ضروری تلقی میشود.
چرا دیابت انواع گوناگونی دارد؟
اگرچه پیامد نهایی در تمام اشکال دیابت، یعنی افزایش سطح قند خون، یکسان است، اما علت ریشهای و مکانیسم بیماریزایی که منجر به این هیپرگلیسمی میشود، میتواند کاملاً متفاوت باشد. همین تفاوت در علت اولیه است که منجر به طبقهبندی دیابت به انواع مختلف میشود. درک این تفاوتها صرفاً یک موضوع آکادمیک نیست، بلکه برای انتخاب رویکرد درمانی مناسب، پیشبینی سیر بیماری و ارائه توصیههای صحیح به بیمار، از اهمیت بالینی فوقالعادهای برخوردار است. در ادامه، به معرفی ماهیت سه نوع اصلی دیابت پرداخته میشود.
دیابت نوع ۱: یک اختلال خودایمنی
دیابت نوع ۱ یک بیماری خودایمنی است. در این وضعیت، سیستم ایمنی بدن که وظیفه دفاع در برابر عوامل بیگانه مانند باکتریها و ویروسها را بر عهده دارد، دچار خطا شده و به اشتباه، سلولهای خودی را به عنوان دشمن شناسایی کرده و به آنها حمله میکند. در دیابت نوع ۱، هدف این تهاجم خودایمنی، سلولهای بتای پانکراس هستند؛ همان سلولهایی که مسئولیت انحصاری تولید انسولین را بر عهده دارند.
این فرآیند تخریبی به تدریج و در طول زمان رخ میدهد و سیستم ایمنی به طور سیستماتیک سلولهای بتا را از بین میبرد. هنگامی که تعداد این سلولها به شدت کاهش یابد (معمولاً بیش از ۸۰ تا ۹۰ درصد آنها تخریب شوند)، پانکراس دیگر قادر به تولید انسولین کافی برای مدیریت قند خون نخواهد بود. نتیجه این فرآیند، کمبود مطلق انسولین است. بدن دیگر “کلید” لازم برای ورود گلوکز به سلولها را در اختیار ندارد.
دیابت نوع ۱ معمولاً در دوران کودکی، نوجوانی یا جوانی تشخیص داده میشود، هرچند میتواند در هر سنی بروز کند. به دلیل وابستگی کامل به انسولین خارجی برای بقا، این نوع دیابت در گذشته “دیابت وابسته به انسولین” یا “دیابت جوانی” نامیده میشد. افراد مبتلا به دیابت نوع ۱ باید برای تمام عمر، انسولین مورد نیاز بدن خود را از طریق تزریق یا پمپ انسولین تأمین کنند. علت دقیق این واکنش خودایمنی هنوز به طور کامل مشخص نیست، اما به نظر میرسد ترکیبی از استعداد ژنتیکی و عوامل محیطی (مانند عفونتهای ویروسی) در تحریک آن نقش داشته باشند.

دیابت نوع ۲: مقاومت به انسولین و فرسودگی پانکراس
دیابت نوع ۲، شایعترین شکل دیابت است و حدود ۹۰ تا ۹۵ درصد کل موارد دیابت را تشکیل میدهد. برخلاف دیابت نوع ۱، مشکل اصلی در اینجا کمبود اولیه انسولین نیست، بلکه مقاومت به انسولین است. در این حالت، سلولهای بدن، به ویژه در عضلات، کبد و بافت چربی، به سیگنالهای انسولین به درستی پاسخ نمیدهند. در نتیجه، برای اینکه گلوکز بتواند وارد این سلولهای مقاوم شود، پانکراس مجبور است مقادیر بسیار بیشتری انسولین تولید کند.
در مراحل اولیه، پانکراس با افزایش تولید انسولین (وضعیتی به نام هایپرانسولینمی) این مقاومت را جبران کرده و سطح قند خون را در محدوده طبیعی نگه میدارد. اما این تلاش مضاعف، فشار زیادی را بر سلولهای بتا وارد میکند. با گذشت زمان و در صورت عدم کنترل عوامل زمینهای (مانند چاقی و کمتحرکی)، این سلولها به تدریج دچار فرسودگی شده و توانایی خود برای تولید مقادیر بالای انسولین را از دست میدهند. در این مرحله، تولید انسولین دیگر برای غلبه بر مقاومت موجود کافی نیست و سطح قند خون شروع به افزایش میکند که منجر به تشخیص دیابت نوع ۲ میشود.
این نوع دیابت ارتباط بسیار نزدیکی با عوامل ژنتیکی و سبک زندگی دارد. چاقی (بهویژه چاقی شکمی)، کمتحرکی، و رژیم غذایی ناسالم از مهمترین عوامل خطر قابل اصلاح برای ابتلا به دیابت نوع ۲ هستند. این بیماری معمولاً در بزرگسالان و افراد میانسال تشخیص داده میشود، اما به دلیل افزایش نرخ چاقی در کودکان و نوجوانان، سن ابتلا به آن رو به کاهش است.

دیابت بارداری: چالشی موقت با پیامدهای بلندمدت
دیابت بارداری نوعی از عدم تحمل گلوکز است که برای اولین بار در دوران بارداری تشخیص داده میشود. در دوران بارداری، جفت هورمونهای مختلفی را تولید میکند که برای رشد جنین ضروری هستند. با این حال، برخی از این هورمونها (مانند لاکتوژن جفتی انسانی) اثری مخالف با انسولین دارند و میتوانند باعث افزایش مقاومت به انسولین در بدن مادر شوند.
در اکثر زنان باردار، پانکراس با تولید انسولین بیشتر، این مقاومت را جبران میکند و قند خون طبیعی باقی میماند. اما در برخی زنان، پانکراس قادر به پاسخگویی کافی به این نیاز افزایشیافته نیست و در نتیجه، سطح قند خون بالا میرود و دیابت بارداری ایجاد میشود. این وضعیت معمولاً در سه ماهه دوم یا سوم بارداری بروز میکند.
دیابت بارداری معمولاً یک وضعیت موقت است و پس از زایمان و خروج جفت، سطح قند خون در اکثر زنان به حالت طبیعی بازمیگردد. با این حال، تجربه دیابت بارداری یک نشانه مهم است. این زنان در آینده در معرض خطر بسیار بالاتری برای ابتلا به دیابت نوع ۲ قرار دارند. بنابراین، پس از زایمان، انجام آزمایشهای دورهای قند خون و اتخاذ یک سبک زندگی سالم برای پیشگیری از دیابت در آینده، برای این افراد اکیداً توصیه میشود. کنترل دیابت بارداری برای سلامت مادر و جنین (برای جلوگیری از عوارضی مانند رشد بیش از حد جنین یا ماکروزومی) بسیار حائز اهمیت است. در صورت نیاز به راهنماییهای تخصصی در این زمینه، مراجعه به یک متخصص غدد و متابولیسم میتواند بهترین راهکار برای مدیریت بهینه این شرایط باشد.








